نوع مقاله : علمی- پژوهشی
نویسندگان
1 نویسنده مسئول، استادیار گروه حقوق خصوصی و اسلامی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
2 دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خصوصی، دانشگاه علوم قضایی و خدمات اداری، تهران، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Can users decide on the status of the accounts he used in cyberspace to create, receive, send, transfer, store or display information, after their death, through a will? It seems that due to the financial value of the accounts and the information contained therein, as well as the rule of jurisprudence of dominance, users have the right to transfer the account and its content or leave their management to other in the form of a will for various purposes. However, many digital account service companies use existing legal loopholes to resist users 'wills under various pretexts, such as violating users' privacy or the non-transferability of the account and its contents.
Considering the legal gap in Iranian legal system and many other countries in determining the fate of digital accounts after the death of users and also the insufficiency of the legal literature in this field, this study, attempts to examine the possibility and validity of a person's will to the digital account and information. Assessing the issue and applying legal rules leads us to the conclusion that users can make a will about the information contained in their account under particular circumstances, and such a will would be valid.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
اوجگیری پیشرفت فناوری و تکنولوژی در قرن بیستم، ناقوس ورود انسان به فضای مجازی (سایبر) را در این قرن به صدا درآورد. در چنین فضایی، اقشار مختلف جامعه حسب نیازهای خویش می توانند حسابهای معینی را ایجاد کرده و از آنها بهرهمند گردند. در این حساب ها، می توان اطلاعات فراوانی را ذخیره و یا برای دیگر کاربران ارسال کرد. برای نمونه، می توان کتب و مقالات مجازی را خریداری و در حساب خود ذخیره نمود و با افتتاح حساب در سایت های ارائهدهنده موسیقی، آلبومهای موسیقی را خریداری و یا پیشخرید کرد. همچنین میتوان با سایر کاربران، ازطریق ارسال و دریافت ایمیل، در ارتباط بود. کاربر تا زمانی که خود زنده است، طبیعتاً حساب خویش را مدیریت کرده و میتواند تصرفات گستردهای را البته در حدود توافقنامه منعقد شده بین او و شرکت ارائهدهنده خدمات حساب، انجام دهد؛ اما پس از مرگ کاربر، چه سرنوشتی در انتظار حساب مجازی کاربر متوفی و اطلاعات موجود در آن خواهد بود؟ قطعاً، یکی از پاسخ های محتمل به این پرسش، انتقال حساب و اطلاعات، به وراث کاربر ازطریق ارث خواهد بود که این موضوع ضمن تحقیق دیگری بررسی شده است.1 بااین حال، سکوت قوانین و مقررات در ایران، اساساً امکانِ وصیت و توارثِ حسابهای مجازی را در پس پردة ابهام فرو میبرد. به علاوه، ممکن است خود شخص نیز، رضایت نداشته باشد که حساب و همه اطلاعات مندرج در آن به وراثش برسد. برای همین، شاید وصیت راه حل مفیدتری باشد. برای نمونه، شخص وصیت کند که وصی، محتویات خاصی از حساب را که جنبه محرمانه و حیثیتی دارند، حذف کند، قبل از آنکه این اطلاعات در دسترس وراث یا سایرین قرار گیرد.
حال، باید به این پرسش پرداخت که آیا چنین وصیتی معتبر است یا خیر؟ در پذیرش اعتبار این وصیت، ابهامات عدیدهای قابل طرح است: نخست، باتوجه به لزوم مالیت موصی به و تعلق آن به موصی، آیا حساب و اطلاعات مندرج در آن را می توان مال به شمار آورد؟ آیا تعلق مالکیت آنها به کاربر، قابل پذیرش است؟ پیش از پاسخگویی به این پرسشها، باید رویکردی شفاف نسبت به سرنوشت حسابهای مجازی پس از مرگ کاربر اتخاذ نمود.2 این موضوع اگرچه تاکنون در رویه قضایی ایران سابقة چندانی نداشته؛ اما میتوان بارقههایی از آن را در رویة قضایی برخی کشورها مشاهده کرد. برای مثال، پس از سقوط هواپیمایی در آمریکا و کشته شدن تعدادی از مسافرین آن، بازماندگان برخی از کشتهشدگان، از دادگاه، انتشار محتوای حسابهای اجتماعی مورث خود را تقاضا کردند. درنهایت، دادگاه بخش فدرال آمریکا حکم به انتشار محتوای ایمیلها را داد. در رأی این دادگاه تأکید شده که جانشین شخص متوفی، حق کنترل تمام داراییهای متوفی ازجمله ایمیل وی را خواهد داشت.3
اگرچه اطلاعات توسط کاربر تحصیل و ایجاد شده و به نوعی میتوان او را مالک اطلاعات درون حساب دانست؛ اما برای تصمیمگیری دربارة حساب پس از مرگ کاربر قطعاً ارادة شرکتی که سازنده حساب هست را باید موردِتوجه قرار داد؛ ازآنجاکه این حساب ها توسط شرکت ها ایجاد می شود، باید دید موضع شرکت های سازنده حساب چیست، خصوصاً آنکه ممکن است نام کاربری و رمز عبور توسط موصی برای موصیله یا وصی افشا نشده یا افشا شده و بعداً تغییر کرده باشد. در این فرض، ممکن است الزام این شرکت ها به افشای نام کاربری و رمز عبور خواسته شود؛ بنابراین موضع و رویکردِ شرکتهای سازنده نیز دراین خصوص حائز اهمیت است و باید موردِمداقه قرار گیرد. افزون براین، نباید فراموش کرد که حساب ها ابزار فراگیری برای برقراری ارتباط هستند. ازطریق یک حساب میتوان با هر شخصی در هر نقطهای از جهان در ارتباط بود و تعامل داشت. یک روانشناس میتواند با مراجعین خود به وسیله همین حسابها در ارتباط باشد و یا مبادلة اسنادی میانِ وکیل و موکل از این طریق انجام یابد. طبیعتاً در بسیاری از این ارتباطات، اطلاعات مرتبط با اشخاص ثالث نیز، رد و بدل می شود و دسترسی وصی یا موصی له به حساب سبب می شود تا اطلاعات اشخاص ثالث نیز افشا شود؛ بنابراین، دغدغة حفظ حریم خصوصی اشخاص ثالث، مانع مهمی بر سر راه اعتبار وصیت خواهد بود. درنهایت، منافع عمومی جامعه را نباید از یاد برد. حسابها میتوانند اطلاعات ارزشمندی را درخصوص دنیای معاصر، در اختیار نسلهای آینده قرار دهند. از بین رفتن اطلاعات حسابها به وسیله موصیله یا وصی، میتواند آیندگان را از این منبع ارزشمند محروم نماید.
پرواضح است که هیچ تصریحی در غالب نظام های حقوقی دنیا، نسبت به موضوع تعیین تکلیف حسابهای مجازی پس از مرگ دیده نمی شود. حتی بعید به نظر میرسد که خود ایجادکنندگان و توسعهدهندگان خدمات آنلاین نیز به آنچه هنگام مرگ یک دارنده حساب رخ می دهد، توجه کرده باشند.4 بااین حال، به این مسئله در قوانین هفت ایالت در ایالات متحده آمریکا اشاره شده است.5 برای مثال، در ایالت کنتیکت6 قانونی وجود دارد که بر اساس آن جانشین یا نماینده متوفی میتواند با ارائه تقاضای کتبی جهت دسترسی به محتوای حساب کاربر متوفی به دادگاه به همراه یک کپی از گواهی انتصاب وصی یا جانشینی با حکم دادگاه به حساب متوفی دسترسی پیدا کند.7
در ایران نیز مانند سایر کشورهای دنیا استفاده از این حسابها رشد بالایی داشته، همان گونه که بر اساس آمارهای به دست آمده در سال ۲۰۱۸، در کشور ما، بالغ بر ۴۰ میلیون کاربر فعال در شبکههای اجتماعی وجود دارد. همچنین ازجمله محبوبترین نرمافزارهای موردِاستفاده توسط ایرانیان، اینستاگرام است که قریب به ۲۴ میلیون کاربر ایرانی دارد.8 مع الوصف نه تنها در نظام قانونگذاری به این موضوع توجهی نشده، بلکه در کتب و آثار حقوقی ما نیز، هیچ توجهی به موضوع موردِبحث نشده است. به نظر می رسد یکی از دلایل بی توجهی حقوق دانان ما به این مسئله، خارجی بودن تابعیت اکثر شرکتهای تأمینکننده حساب باشد.9 این در حالی است که مسئلة موردِبحث، قطعاً در آیندهای نه چندان دور برای همه کاربران ایرانی دغدغهآفرین خواهد بود و باتوجه به رشد روزافزون نرم افزارهای داخلی بهتر است که در نظام قانونی ما نیز موردِتوجه قرار گیرد.
در پژوهش پیش رو، پس از بررسی تعریف و ماهیت حساب و اطلاعات مجازی، باتوجه به اصول حقوقی و فقهی مرتبط در نظام حقوقی ایران، امکان انجام وصیتهای تملیکی و عهدی نسبت به حسابهای مجازی به تفکیک موردِبحث و بررسی قرار میگیرد. پس ازآن موانع اجرای وصیت (عهدی یا تملیکی) حسابهای مجازی باتوجه به رویة شرکتهای ارائه دهنده خدمات حسابهای مجازی و سایر عوامل حقوقی موردِتحلیل قرار خواهد گرفت و در پایان باتوجه به نظام حقوقی ایران، نتایج و پیشنهاد های این پژوهش به قانونگذاران مربوطه جهت رفع خلأهای موجود، ارائه خواهد شد.
۱- تعریف و اقسام حساب مجازی
در تعریف حساب مجازی باتوجه به تنوع مصادیق آن، اختلاف نظر وجود دارد تا جایی که به اعتقاد برخی، تعریف آن به صورت واضح و مشخص و در یک گستره جهانی تقریباً غیرممکن است.10 بااین حال، به نظر می رسد در تعریفی ساده از حساب بتوان گفت که حساب مجازی ابزاری است که به کاربر، در فضای مجازی، امکان ایجاد، دریافت، ارسال، انتقال، ذخیره و یا نمایش اطلاعات را می دهد.11 توضیح آنکه کاربر ازطریق حساب می تواند اطلاعات مختلفی را برای خویش ذخیره کند، یا آنکه برای دیگر کاربران ارسال کند. در همین راستا، به باور برخی، ماهیت حساب چیزی بیش از یک حق دسترسی به محتوای درون آن که اطلاعات مجازی باشد، نیست.12 درواقع، حساب مجازی یک قالب مجازی ارائه شده از سوی شرکت های ارائه دهنده آن است که به کاربر در محدوده توافق شرکت و کاربر، اجازه هرگونه تصرفی اعم از ایجاد، ارسال، دریافت، ویرایش، نمایش، حذف، انتقال و ذخیره محتوای درون آن را می دهد. از محتوای درون حساب، می توان با عنوان اطلاعات مجازی نام برد. این اطلاعات، می تواند فایل صوتی، تصویری، نوشتاری و... باشد.13
حسابها دریک تقسیمبندی به ۴ دسته اجتماعی، مالی، شخصی و تجاری تقسیم شدهاند.14 حساب های اجتماعی یا ارتباط جمعی بیشتر کارکردی اجتماعی دارند مانند واتساپ، تلگرام، لاین، فیس بوک، اینستاگرام و... . حسابهای مالی حسابهایی هستند که به کاربر قابلیتهای مربوط به مدیریت وجوه و ارزها اعم از پرداخت اینترنتی، انتقال و نگهداری آنها را میدهد. درگاه های پرداخت و حسابهایی مانند پِی پال15 ، ای. پِی16 و تراست والِت17 در این دسته قرار خواهند گرفت.18 حسابهای تجاری برای خرید و فروش محصولات مجازی به وجود آمدهاند؛ بدین صورت که کاربر با استفاده از آ نها می تواند محصولی مجازی مانند فایل کتاب، مقاله، موسیقی و ... را خریداری کرده و در حساب خود ذخیره کند مانند آی تونز19 ، آمازون20، فیلیمو، کتابراه و... حساب های شخصی نیز برای ارسال و دریافت پیام های شخصی بین کاربران استفاده می شود. این حساب ها درواقع صورت مجازی و پیشرفته پیامک های تلفن همراه میباشند. بارزترین نوع حسابهای شخصی ایمیلها هستند. همچنین گفت وگوهای خصوصی کاربرهای شبکههای اجتماعی نیز از ماهیت شخصی برخوردارند. ازجمله تفاوتهای حسابهای شخصی و اجتماعی این است که در حسابهای شخصی کسی جز مخاطب گفت وگو از محتوای آن آگاه نیست؛ اما در شبکه های اجتماعی کاربر میتواند اشخاص بیشتری را از اطلاعات موجود در حساب آگاه کند.21
همچنین حسابها را میتوان بر اساس عامل ارزشمندی آنها به دو دسته تقسیم کرد: یک دسته، حسابهایی هستند که شخصیت صاحب حساب، علت اصلی ارزش آن است مانند بسیاری از حسابهای مشاهیر در اینستاگرام، توییتر، فیس بوک و کانالهای تلگرامی که تعداد بسیار زیادی از کاربران فضای مجازی، اینگونه صفحات و حسابها را به دلیل شخصیت محبوب کاربر، فارغ از محتوا و اطلاعات موجود در آن دنبال می کنند. درواقع در این گونه صفحات، شخصیت صاحب حساب بسیار مهم تر از اطلاعاتی است که در آن قرار گرفته است و این مسئله باعث شده تا حساب مشاهیر تبدیل به بستری فوق العاده جهت کسب سود و منفعت برایشان گردد. برای نمونه، آمارها حاکی از این است که کریستیانو رونالدو22، فوتبالیست مشهور جهان، در سال ۲۰۱۹ صرفاً ازطریق تبلیغات در حساب اینستاگرام خود بالغ بر ۳۸ میلیون پوند کسب درآمد کرده است.23
دسته دوم، حساب هایی هستند که صرفاً اطلاعات موجود در آن، دلیل ارزش و اهمیت آنهاست مانند حساب های تجاری و شخصی و نیز حساب های با محتواهای علمی، خبری، تاریخی و ... . تفاوت این دو حساب، به ویژه از جهت این پژوهش، در آن است که فوت کاربر در حساب های دسته اول ممکن است از ارزش حساب بکاهد؛ اما در نوع دوم حساب ها، فوت کاربر، علی الاصول اثری در ارزش حساب نخواهد داشت.
۲- تحلیل حساب و اطلاعات مجازی از منظر حقوق اموال
در تحلیل موضوع از منظور حقوق اموال، حساب و اطلاعات مجازی در دو مقوله مالیت و مالکیت قابل بررسی است. درواقع این بخش درصدد پاسخ به دو پرسش است: نخست آنکه آیا حساب را می توان مال شمرد و دوم آنکه مالکیت حساب از آن کیست.
۱-۲- مالیت حساب
در پاسخ به پرسش نخست، باید به سراغ تعریف مال رفت: نتیجۀ پذیرش مالیت حساب و اطلاعات مجازی این خواهد بود که کاربر مسلّماً این حق را خواهد داشت که آنها را در طول عمرش و یا برای پس از مرگش به دیگری منتقل کند. حال اگر بخواهیم مالیت حساب و اطلاعات مجازی را براساس مؤلفههای حقوق اموال سنتی که صدها سال قبل تعریف شدهاند، مطالعه کنیم، قطعاً به نتایج روشن و ملموسی دست نخواهیم یافت؛ زیرا این مؤلفهها قابلیت تطابق بر اموال غیرمادی را نخواهد داشت. 24 البته در سالهای اخیر، حقوق اموال، قدمهایش را کمی فراتر نهاده و دایرۀ تعریف مال را به حدی گسترده نموده که شامل اموال غیرمادی و فکری نیز گردد.25 از طرفی، نباید کارکرد مشابه حسابها و برخی اموال مادی مانند تصاویر قدیمی، نامهها و دفاتر خاطرات را فراموش کرد. درواقع، تفاوت میان این دو، صرفاً در تعلق به فضاهای مجازی و واقعی است: چنانکه تصاویر ذخیره شده در حسابها جایگزین عکسهای قدیمی شدهاند و این شباهت ماهوی باعث ایجاد فرض مالیت داشتن آنها شده است.26 ممکن است گفته شود ازآنجایی که محتوای حسابها فاقد ارزش مالی است، نمیتوان آنها را مال محسوب کرد؛ اما این استدلال نابجاست؛ چراکه بسیاری از حساب ها، ارزش مالی دارند.27 به علاوه، قابلیت تقویم پولی، لزوماً از مؤلفههای تعریف مال نبوده و ارزش پولی ملاک دقیقی برای تعیین مال بودن نیست. همان گونه که عکسها و آلبومهای خانوادگی و نیز کتب و نامههای قدیمی فاقد ارزش پولی اند؛ اما در تعلّق آنها به دارایی اشخاص تردیدی وجود ندارد.28 بنابراین اطلاعات مجازی را می توان جزء دارایی دانست.
در بررسی فقهی این مسئله، فقهای امامیه در تعریف سنّتی اموال، صرفاً اعیان را مال تلقی میکردند.29 باتوجه به چنین دیدگاهی، بدیهی است که حساب و اطلاعات مجازی همچون بسیاری از اموال فکری و غیرمادی دیگر، مال محسوب نگردند؛ اما پیشرفت زندگی بشر و پدید آمدن پدیدههای باارزش اعتباری که خارج از تعریف فوق بودهاند، ناکارآمدی تعریف سنتی اموال در فقه را آشکار کرد. این مسئله موجب شد تا فقها رفتهرفته به معنای عرفی مال توجه کنند30؛ به گونه ای که هرآنچه عرفاً باعث برطرف کردن نیاز انسانها شود را مال میدانند.31 ناگفته نماند که برخی دیگر از فقها، مورد میل و رغبت قرار گرفتن توسط مردم را ملاک مالیت داشتن اشیا میدانند.32 حقوق دانان ما نیز، دارابودن ارزش مبادله اقتصادی را مهم ترین ملاک برای مالیت داشتن درنظر گرفته اند33؛ به گونه ای که مال می بایست موردِرغبت اشخاص قرار گرفته و اشخاص بابت آن حاضر به پرداخت عوض باشند. مرجع داوری رغبت اشخاص نیز، عرف قرار داده شده است.34
باتوجه به این تعاریف، حساب را می توان مال به شمار آورد؛ زیرا به وسیله حساب، بسیاری از نیازهای بشر قابل برطرف شدن است، این نیازها، اعم است از نیازهای مادی و معنوی. افراد میتوانند در راستای تأمین نیازهای مادی شان، به وسیله حساب، اقدام به خرید و فروش کالای خاصی کنند، قرارداد منعقد کنند و یا حتی کسب درآمد نمایند. افزون بر آن نباید از کارکرد مهم حسابها در تأمین نیازهای معنوی از قبیل نیاز به برقراری ارتباط و یا کسب اطلاعات و آگاهی غافل شد. باتوجه به همین نیازها است که حساب، موردِمیل و رغبت اشخاص قرار گرفته است و درنهایت، همین میل و رغبت سبب شده تا حساب، ارزش اقتصادی پیدا کند به گونه ای که حسابهای مجازی بیتردید از منظر عرف دارای ارزش اقتصادی است؛ به صورتی که اشخاص حاضرند برای داشتن آنها پول بدهند مانند خرید و فروش صفحات اینستاگرام، کانالهای تلگرامی و برخی بازیهای آنلاین مثل clash of clans.
۲-۲- مالکیت حساب
حال، باید به پرسش دوم پاسخ داد؛ مالکیت حساب متعلق به کیست؟ آیا از آن شرکت ارائهدهندۀ خدمات حسابهای مجازی است یا متعلق به خود کاربر است؟ درصورتی که آن را از آن شرکت بدانیم، به تبع کاربر هیچ حقی نسبت به وصیت حساب نخواهد داشت. برعکس، اگر آن را متعلق به کاربر بدانیم، طبیعتاً وی حق هرگونه تصرفی در آن را خواهد داشت، برای نمونه، خواهد توانست نسبت به آنها وصیت کند و وضعیت حساب را برای زمانی که زنده نیست، مشخص کند.
در بادی امر باید افزود که مالکیت رابطهای است بین شخص و مال که توسط قانون محترم شمرده شده و به شخص اجازه بهرهگیری از انتفاعات ممکن را میدهد.35 درواقع پس از احراز وجود چنین رابطهای است که شخص قانوناً به عنوان مالک یک مال شناخته میشود؛ بنابراین هم مالک و هم مال باید واجد شرایطی باشند ازجمله اینکه مالک باید اهلیت برای تملک و دارا شدن اموال را داشته باشد و مال نیز باید شرعاً و قانوناً قابل تملک باشد؛ یعنی از اموال غیرمشروع نبوده یا جزء انفال (اموال عمومی) نباشد چراکه این گونه اموال قابلیت تملیک و تملک را ندارند.
باتوجه به تعریف برخی از حساب مبنی بر اینکه حساب، یک قالب ارائه شده از سوی شرکت است که صرفاً به کاربر اجازه دسترسی به محتوا را میدهد، ادعای شرکتها دایر بر مالکیت بر حسابها تا حدودی قابلپذیرش است؛ زیرا شرکتها، عامل ایجاد حسابهایی بودهاند که خدمات مربوط به اطلاعات مجازی را تأمین میکند و اشخاص صرفاً حسابی را که متعلّق به شرکت بوده در تصرف دارند. 36 بدیهی است کاربر به دلیل عدم مالکیت بر خود حساب، صلاحیت قانونی لازم برای انتقال آن را نخواهد داشت. بااینحال تعلّق حساب به شرکت، دلیل بر تعلّق محتوای درون حساب به شرکت نخواهد بود. این محتوا توسط کاربر خریداری، تحصیل و یا ایجاد میگردند و بدون شک به کاربر تعلق خواهند داشت.37 برای نمونه، میتوان رابطه بین شرکت و کاربر را با رابطه موجر و مستأجر موردِقیاس قرار داد. فرض کنید شخصی به عنوان موجر، خانهای را در قالب عقد اجاره در اختیار مستأجر قرار میدهد. او با اینکه مالک خانه است ولی هیچ گاه نمی تواند مدعی مالکیت بر لوازم و اثاثیه منزل باشد؛ زیرا این اثاثیه متعلق به مستأجر است و توسط او تحصیل شده است؛ بنابراین شرکت ها نیز هیچگاه نمیتوانند ادعای مالکیت بر اطلاعات و محتوای حسابها را داشته باشند؛ چنانکه توییتر اظهار داشته که آنچه برای شماست، متعلق به شماست؛ پس شما صاحب محتوای حساب هستید. 38 سایر شرکتهای معروف نظیر گوگل39، مایکروسافت40 و وریزون مدیا (یاهو)41 نیز همین رویکرد را اتخاذ کردهاند.
حال باتوجه به اینکه در ماده ۱۴۰ قانون مدنی اسباب تملک (احیاء موات، حیازت مباحات، عقود و تعهدات، اخذ به شفعه و ارث) احصا شده است و هر شخصی که مالک هر مالی میباشد، قاعدتاً میبایست ازطریق یکی از این اسباب، مال را به تملک خویش درآورده باشد. آنچه سؤال برانگیز است آن است که بر فرض مال دانستن محتوای حسابها، بر اساس کدام یک از اسباب مذکور در ماده ۱۴۰ قانون مدنی، محتوای حساب به تملّک کاربر که مالک آن است، خواهد رسید؟
در پاسخ به این سؤال باید میان محتویات حسابها بر اساس روش تحصیل آنها تمایز قائل شد. درواقع محتوای حسابهای مجازی ممکن است به ۳ طریق به دست کاربر برسد: اگر کاربر اطلاعات را خریداری کرده باشد مانند اینکه مقاله، موسیقی، فیلم، سریال و سایر محتواهای مجازی را از وب سایتی خریداری کند. همچنین اگر از طریق وصیت تملیکی به تملیک وی رسیده باشد باید آنها را در قالب عقود و تعهدات جای داد. حال اگر به وسیله ارث از مورثشان به آنان رسیده باشد، یقیناً ارث سبب تملک خواهد بود؛ اما درصورتی که خود کاربر آنها را ایجاد کند یا در به وجود آمدن آن نقش داشته باشد مانند اینکه کاربر ایمیلی بنویسد، پستی را در حساب اینستاگرام خویش به اشتراک بگذارد و یا یک حساب بازی آنلاین را به مرحلهای برساند که عرفاً باارزش تلقی شده و سایرین حاضر به پرداخت پول برای به دست آوردن آن باشند؛ دراین موارد، محتویات حساب بر اثر کار و تلاش خود فرد به دست می آید و ازآنجاکه بر اساس اصل ۴۶ قانون اساسی، «هر کس مالک حاصل کسب و کار مشروع خویش است...»، یقیناً مالکیت اطلاعاتی که شخص بر اساس کار و تلاش خود به وجود آورده، متعلق به خودش است. در این مسیر، همان گونه که در تحصیل اموال فکری نیز چنین عقیدهای پابرجاست42، باور به حیازت مباحات در سببیت تملّک اطلاعات حسابها، قابل پذیرش خواهد بود. همان گونه که حیازت هر ماهیتی، متناسب با طبیعت آن خواهد بود.43 میتوان تلاش کاربر در ایجاد محتویات حساب را نوعی حیازت در نظر گرفت و به محض ایجاد اطلاعات، وی را مالک آن دانست.
۳- امکان وصیّت
وصیّت یک قالب حقوقی جهت انجام یک عمل حقوقی برای زمان پس از مرگ موصی است. وجه تمایز آن با سایر اعمال حقوقی این است که اثر وصیّت معلق به فوت موصی خواهد بود.44 این اثر ممکن است تملیک رایگان مالی باشد و یا انجام یک امر معیّن. بر همین اساس در قانون مدنی، وصیت به دو نوع تملیکی و عهدی تقسیم شده است (ماده ۸۲۵ قانون مدنی). این بخش درصدد پاسخ به این سؤال اساسی است که آیا کاربر حساب مجازی میتواند در قالب وصیّت تملیکی، اطلاعات حساب خویش را به تملیک کاربر دیگری برساند و یا آنکه آیا کاربر می تواند از طریق وصیت عهدی، انجام عمل مشخصی را نسبت به حساب از وصی بخواهد؟
فرض کنید یک حساب در سایت شرکت تجاری الکترونیکی آمازون داشتهاید و در طول مدت استفاده از حساب، محصولات زیادی را از سایت خریداری کردهاید. آن دسته از محصولاتی که اهمیتی عینی و مادی داشتهاند مانند وسایل خانگی، لباس و ...؛ که در قبض شماست و بدون تردید حق هرگونه تصرفی در آنها را خواهید داشت؛ اما اگر محصولات خریداری شده ماهیتی مجازی داشته باشند مانند کتاب الکترونیکی، آهنگ، فیلم و...، این محصولات به صورت مجازی و داخل در یک حساب مجازی در تصرّفتان میباشند. حال آیا به لحاظ حقوقی میتوانید این دسته از محصولات را که به دلیل پرداخت پول مابازای آن، برایتان ارزشمند است، در قالب وصیت تملیکی، برای پس از مرگ تان به شخص دیگری انتقال دهید و او را مالک آنها کنید؟
در پاسخ به این سؤال، باید ابتدا شرایط صحت وصیت را با حساب و اطلاعات مجازی موردِانطباق قرار دهیم. در تحلیل امکان وصیت تملیکی محتوای حساب، ازآنجاکه وصیت یک عمل حقوقی بوده که باعث تصرف در اموال شخص میشود لذا اهلیت طرفین شرط صحت وصیت است.45 بنابراین کاربر به عنوان موصی در زمان ایجاب و شخص موصیله در زمان قبول میبایست دارای اهلیت تمتع و استیفا باشند. همچنین بر اساس ماده ۱۴۸ قانون مدنی46، لازم است موصی به مالیت داشته و متعلق به موصی باشد.47 همان گونه که در بند پیشین گفته شد، تردیدی در مالیت اطلاعات مندرج در آن نیست. درواقع، محتوای حساب مجازی در حقوق ایران ارزش های مختلف مالی، عاطفی، تاریخی، اجتماعی اقتصادی و... داشته و عرفاً مال به حساب میآیند. به علاوه، اطلاعات مندرج در حساب نیز، متعلق به خود کاربر است. برای همین، کاربر خواهد توانست با وصیت تملیکی، وضعیت اطلاعات مندرج در حساب خویش را برای زمانی که زنده نیست، مشخص کند، بدین نحو که مالکیت اطلاعات مندرج در حساب را پس از مرگ خویش، به شخص معینی منتقل کند.
همچنین، ممکن است شخص در قالب وصیت عهدی، فردی را به عنوان وصی خویش تعیین کند تا این شخص، تصرف مشخصی را در اطلاعات مندرج در حساب وی انجام دهد، برای نمونه، اطلاعات را در مسیر امور خیر صرف کند یا آنها را از بین ببرد.در وهله اول، شرایط موصی در وصیت عهدی همان شرایط موصی در وصیت تملیکی است48 و بنابراین کاربر حساب مجازی در مقام موصی وصیت عهدی میبایست دارای اهلیت تمتع و استیفا باشد. اهلیت شخص مأمور به ادارۀ حساب به عنوان وصی نیز اگرچه شرط صحت وصیت عهدی نیست ولی شرط اجرای وصیت است و در صورت حجر او باید ضم امین کبیر صورت گیرد تا مانع نفوذ وصیت از بین برود.49 همچنین از شرایط صحت عمل موضوع وصیت عهدی، بر اساس بند ۴ ماده ۱۹۰ و ماده ۲۱۷ قانون مدنی، میتوان به مشروعیت جهت و عدم مخالفت آن با نظم عمومی استناد کرد. اگرچه این حکم ذیل قرارداد ها آمده ولی میتوان آن را در وصیت هم جاری دانست.50 لذا عمل موضوع وصیت، علاوه بر معین بودن، نباید از اعمال مجرمانه باشد. در فرضی که کاربری، دیگری را مأمور به ادارۀ حساب جهت هک نمودن دیگر حسابها و یا سرقت و کلاهبرداری اینترنتی کند و یا اگر او را مأمور به اداره حسابی با مضامین غیراخلاقی و ضدامنیتی کند، چنین وصایایی به دلیل نامشروع بودن جهت موضوع آن و نیز مخالفت با نظم عمومی جامعه، غیرقابل اجرا بوده و محکوم به بطلان خواهند بود.
امروزه بسیاری از کاربران صفحات اینستاگرامی با دنبال کنندههای تعداد بالا و یا کانالهای تلگرامی با اعضای نسبتاً زیاد، ازطریق تبلیغات روزانه و یا ساعتی، درآمدهای نسبتاً هنگفتی به دست میآورند. حال آیا کاربران این گونه حسابها میتوانند برای امتداد کسب و کار مجازی خود در قالب وصیت عهدی، مدیریت محتوای حساب خود را به کاربر دیگری بسپارند؟ یا آنکه وصیت کند حساب در مسیر امور خیر صرف شود؟ به این پرسش، در بند بعدی با عنوان اعتبار وصیت پرداخته خواهد شد.
۴- اعتبار وصیت
پس از تطبیق نهاد حقوقی وصیت و قواعد عمومی آن با حسابهای مجازی دریافتیم که محتوای حسابها، این قابلیت را دارند که موضوع وصیت قرار گیرند چه اینکه کاربر بخواهد در قالب وصیت تملیکی، مالکیت محتوای حساب را به موصی له انتقال دهد و یا در قالب وصیت عهدی، کاربر دیگری را مأمور به عمل معین و مشروعی، مانند اداره حساب، از بین بردن محتوای حساب و یا ارسال اطلاعات درون آن به حسابی دیگر کند. شرط نخست در اجرای وصیت، دسترسی به حساب و محتوای آن از سوی موصیله یا وصی است؛ این در حالی است که معمولاً رویکرد اکثر شرکتهای ارائه دهنده حساب مانند توییتر، یاهو، فیس بوک و گوگل بر عدم هرگونه دسترسی به محتوای حساب است. بااین حال رویکرد برخی از آنها مانند گوگل درخور توجه میباشد. گوگل اعلام کرده که درصورتی که کاربر بدون برجای گذاشتن دستورالعملی مبنی بر چگونگی مدیریت حساب، فوت کند، با بازماندگان کاربر متوفی صرفاً در راستای خاتمه دادن به حساب همکاری خواهد کرد مگر در شرایط خاصی که ممکن است اجازه دسترسی به اطلاعات را فراهم کند.51 اگرچه این نقد به گوگل وارد است که منظورش از شرایط خاص چیست و همچنین درصورت وجود یک دستورالعمل یا وصیت نامه از سوی کاربر نسبت به حساب، دقیقاً چه سیاستی را اتّخاذ خواهد کرد؛ اما گوگل با پیش بینی یک قالب شبیه به وصیت، به کاربر این اختیار را میدهد تا اطلاعات حسابش، در صورت غیرفعال بودن حساب او برای مدت مشخصی، در اختیار دیگری قرار گیرد. این قابلیت که موسوم به مخاطب موردِاعتماد52 است، به صاحب حساب، این اختیار را میدهد تا انتخاب کند که گوگل پس از سپری شدن چه مدتی از عدم فعالیت، حساب را غیرفعال در نظر بگیرد. همچنین کاربر انتخاب میکند که پس از غیرفعال بودن حساب، اطلاعات مندرج در آن، توسط گوگل حذف گردد و یا در اختیار کاربر دیگری قرار گیرد. درصورتی که صاحب حساب تمایل به اشتراکگذاری محتوای حساب به کاربر خاصی را داشته باشد، می تواند با درج اطلاعات مخاطب خود به گوگل، دستور به اشتراک گذاری اطلاعات حساب را بدهد.53 اگرچه هدف گوگل از این قابلیت، کمک به کاربران در شرایط اضطراری مانند سرقت وسایل الکترونیکی و یا ربوده شدن کاربران بوده و تفاوتهای اساسی با نهاد وصیت دارد؛ اما این موضوع، در راستای احترام به اراده کاربران، قابل توجه است. در بخش پیش رو، به بررسی عواملی خواهیم پرداخت که ممکن است در پذیرش اعتبار وصیت کاربران به عنوان مانع تلقی شود.
۱-۴- مانع اول: شروط قراردادها
معمولاً شرکتهای ارائهدهنده خدمات حساب مجازی هنگام افتتاح حساب شرایطی را با استفاده از موقعیت برتر و بالاتر خود بر کاربر تحمیل می کنند، به گونه ای که تنها با قبول چنین شرایطی، شرکت اجازه افتتاح حساب خواهد داد. برای نمونه، توییتر به صراحت استفاده از خدمات را منوط به پذیرش آنچه قرارداد الزامآور خوانده، دانسته و رسماً اعلام کرده که حق دارد به حساب کاربر به هر دلیلی و در هر زمانی خاتمه دهد.54
این گونه قراردادها فرصت خوبی برای شرکتها مهیا کرده که بتوانند سیاستهایی را که بیشترین منفعت را برایشان دارد اعمال کنند ازجمله اینکه در بسیاری از آنها انتقال اطلاعات حساب پس از مرگ کاربر ممنوع و غیرممکن تلقی شده است. البته برخی دیگر از شرکتها مانند فیس بوک چنین انتقالی را منوط به جلب رضایت شرکت دانستهاند.55 دراین میان، مشکل زبان متن قرارداد را نیز نباید فراموش کرد؛ بسیاری از این قراردادها به زبان کشور متبوع شرکتها نوشته شده و کاربرانی که به زبان قرارداد، تسلط ندارند، به ناچار و بدون آگاهی از مفاد آن، آن را موردِپذیرش قرار میدهند. یقیناً فرض فهم مفاد چنین قراردادهایی برای کسانی که به زبانی غیر از آن صحبت میکنند؛ دور از عقل و منطق به نظر میرسد.56 باوجوداین، به نظر نمی رسد این امر، مانع مهمی بر سر راه اعتبار این شروط باشد؛ زیرا فرض بر این است که مخاطب، قرارداد را خوانده و فهمیده و یا باید می خوانده و می فهمیده، بنابراین، اینک نمی تواند بار کاهلی خویش را برعهده شرکت گذاشته و قرارداد یا بخشی از آن را زیر سؤال ببرد. البته، در فرضی که شرط عدم مالکیت کاربر بر حساب و اطلاعات مندرج در آن، نه به صورت شرط ضمن قرارداد بلکه به صورت اعلامیه در بخش سیاستهای شرکت ذکر می گردد، میتوان در الزامآور بودن آن تردید ایجاد کرد؛ زیرا این شروط، جزئی از قرارداد نبوده و به معنای واقعی کلمه، موردِتوافق قرار نگرفته اند.57
۱-۱-۴- تحلیل شروط قرارداد به عنوان قرارداد الحاقی
با این حال، در فرضی که شرطی در متن قرارداد نوشته شده و کاربر نیز، به آن رضایت داده باشد، به نظر می رسد بتوان موضوع را از منظر قراردادهای الحاقی بررسی کرد.58 شرکتهای ارائهدهنده خدمات حساب، به عنوان یکی از طرفین این قرارداد، با استفاده از جایگاه برتر و انحصاری خود، شروطی را به صورت کاملاً ناعادلانه و یک جانبه، به کاربر حساب به عنوان طرف دیگر این قرارداد ارئه میکنند و کاربر بدون وجود حق هیچ گونه چانهزنی و انتخابی دیگر، چارهای جز پذیرش یا رد کل این قرارداد را ندارد، خصوصاً آنکه در بسیاری از موارد، کاربر حتی حق اعلام پذیرش به صورت صریح را هم ندارد و بسیاری از شرکتها، پذیرش قرارداد را منوط به نصب نرمافزار کردهاند به گونه ای که فقط نصب، به منزله پذیرش ضمنی مفاد قرارداد خواهد بود؛ پذیرشی که هنوز کاربر از مفاد دقیق قرارداد آگاه نیست.59
علم کاربر به عدم تأثیر اراده وی در تغییر مفاد شروط این قراردادها نیز باعث آن میشود که کاربر هیچ تلاشی در مسیر آگاهی از مفاد شروط چنین قراردادهایی انجام ندهد. همان گونه که برخی آمارها حاکی از این است که از هر ۱۰۰۰ نفر، تنها ۲ نفر مطالب و شرایط درج شده در اینگونه قراردادها را با دقت مطالعه میکنند60 و باقی صرفاً با قبول شرایط، بدون آگاهی از جزئیات آن، مبادرت به افتتاح حساب می کنند؛ بنابراین رضایت شخص به قبول مفاد چنین قراردادهایی قابل خدشه است.
در حقوق ایران، فارغ ازبرداشتها و تعابیر متفاوتی که حقوق دانان از قراردادهای الحاقی داشته اند.61 مهم ترین ویژگی های چنین قراردادهایی را میتوان، ضروری و موردِنیاز بودن متعلّق قرارداد، داشتن قدرت برتر و انحصار طرف ایجاب کننده و همچنین وجود شرایط نابرابر به نفع طرف ایجابکننده و یا به ضرر طرف قبولکننده در مفاد قرارداد دانست.62 البته در حقوق ما، قراردادهای الحاقی هنوز وارد نظام قانونگذاری نشده اند و باتوجه به ملاکهای گفته شده و همچنین جریان اصل صحّت در قراردادها، معمولاً به عنوان معاملات اضطراری موضوع ماده ۲۰۶ قانون مدنی مطرح میشوند که درنهایت نافذ و معتبر شناخته میشوند. با این حال، برخی از حقوق دانان، سوءاستفاده از معاملات اضطراری را ملحق به اکراه دانستهاند.63 درواقع اگر طرف معامله اضطراری با آگاهی از وضعیت طرف مضطر، اضطرار وی را وسیله استفاده نامشروع و تحمیل پیشنهادهای ناعادلانه خویش کند، میتوان این سوءاستفاده را در حکم اکراه در نظر گرفت علی الخصوص آنکه در چنین معاملهای، رضایت شخص مضطر کاملاً مخدوش است.64 علاوه بر آن در تحقق اکراه فرقی ندارد که منشأ تهدید از سوی اکراهکننده باشد و یا اوضاع و احوال خارجی و رویدادهای اجتماعی. اگر شخص از وضع موجود در راستای تهدید سوءاستفاده کند؛ درواقع ایجادکننده عنصر مادی اکراه است؛ حتی اگر در به وجود آمدن شرایط اضطراری دخیل نبوده باشد.65 دراین راستا میتوان تحمیل شروط یک طرفه و ناعادلانه از سوی شرکتها را، آن هم در موقعیت آگاه از حالت اضطرار و عدم چانهزنی و فقدان حق انتخاب کاربر، به عنوان سوءاستفاده از اضطرار کاربر تلقی کرده و آن را در حکم اکراه در نظر گرفت.
۲-۱-۴- شروط قرارداد از منظر رویه قضایی
شایان ذکر است که در عمل هم دادگاهها کمتر توجهی به شروط این قراردادها می کنند. برای نمونه، در قضیه برگ وی. لیندن ریسرچ66 ، خواهان پس از اخراج از سکند لایف67 ، درصدد آن برآمد تا با طرح دعوا علیه شرکت لیندن68 به عنوان شرکت ارائهکننده سکند لایف، اموال مجازی خود را مسترد کند؛ اما شرکت مزبور با استناد به شرط داوری اجباری موجود در توافق نامه بین کاربر و این شرکت که موردِپذیرش وی هم قرارگرفته بود، قصد داشت تا داوری را به اجرا بگذارد؛ اما درنهایت دادگاه توافق نامه مزبور را قرارداد الحاقی در نظر گرفته و حکم به بطلان آن داد. عمده استدلال دادگاه این بود که شرایط این قرارداد و ازجمله شرط داوری اجباری، شرطی کاملاً غیرمنصفانه است که به صورت کاملاً یک جانبه به نفع شرکت و به ضرر کاربر است.69
در سایر پروندهها نیز رویکردهای مشابهی توسط دادگاهها، اتخاذ شده است.70 برای نمونه در پرونده معروف الس ورث71، جاستین72 یک سرباز آمریکایی بود که در عراق کشته شد. پس از مرگ او، پدرش برای ایجاد یک مجموعه خاطرات از جاستین، به دنبال جمعآوری تصاویر و ایمیلهای او برآمد. دراین راستا از یاهو تقاضایی برای دسترسی به ایمیل پسرش را داد؛ اما یاهو در اجرای سیاست همیشگیاش مبنی بر عدم اجازه هرگونه دسترسی به محتوای حساب کاربران متوفی، با استناد به قراردادی که هنگام افتتاح حساب موردِموافقت جاستین قرارگرفته بود، چنین تقاضایی را رد کرد. پدر جاستین برای اخذ دسترسی به دادگاه شکایت کرد و نهایتاً دادگاه به یاهو دستور داد تا محتوای حساب جاستین را در اختیار پدرش قرار دهد.73
همچنین طبق پرونده دیگری، پس از فوت لورن ویلیامز74، والدیناش بر آن بودند تا اطلاعات بیشتری درخصوص زندگی فرزندشان به دست آورند و دراین راستا توانستند رمز عبور حساب فیس بوک او را پیدا کرده و وارد حساب فیسبوک لورن شوند. آنها همچنین به شرکت فیسبوک ایمیلی ارسال کرده و در آن تقاضا نمودند که حساب کاربری فرزندشان برای مدتی مسدود نشود تا آنها بتوانند با دقت پستها، نظرات و پیامهای دوستان لورن را بررسی کنند. فیسبوک بلافاصله و دو ساعت پس از دریافت این ایمیل، رمز عبور حساب لورن را تغییر داده و حساب را به طور کامل قفل نمود. با این عمل، خانواده لورن، علیه فیسبوک شکایت کردند و درنهایت، دادگاه با صدور حکم به نفع آنها، فیسبوک را الزام نمود تا حساب را در دسترس خانواده ویلیامز قرار دهد. فیسبوک نیز به آنها ده ماه اجازه دسترسی به حساب داده و پس از ده ماه حساب را به طور کامل بست. نکته جالب توجه در این پرونده، این است که وکیل خانواده ویلیامز درخصوص این پرونده اظهار داشت که این طرح دعوی، کاملاً تشریفاتی بوده؛ زیرا مسئولان فیس بوک قبل از طرح شکایت به ایشان اعلام کرده بودند که اگر یک حکم از دادگاه ارائه کنند، آنها حساب را در اختیارشان قرار خواهند داد.75
علیرغم رویکرد دادگاهها نسبت به شروط قراردادها که غالباً به نفع کاربران حساب ها واقع گردیده، این نکته نیز باید موردِتوجه قرار گیرد که دغدغه شرکتهای ارائهکننده حسابهای مجازی در این شروط، معمولاً نگرانیهای راجع به حریم خصوصی کاربران است لذا باید دغدغه شرکتها را در نظر گرفت و نمی توان به راحتی و در هر شرایطی عدم اجازه شرکتها برای انتقال و یا دسترسی سایرین به حساب متوفی را مصداق سوءاستفاده دانست، مخصوصاً که برخی شرکتهای مطرح دراین زمینه مانند یاهو، فیس بوک و گوگل به صراحت دلیل چنین سیاستی را نگرانیهای مربوط به حریم خصوصی دانستهاند. به این نکته در مانع بعدی پرداخته خواهد شد.
۲-۴- مانع دوم: حریم خصوصی اشخاص ثالث
کاربران فضای مجازی به دلیل ماهیت نسبتاً ایمن بستر دیجیتال در تبادل اطلاعات و برقرای ارتباطات، احساس امنیت بیشتری نسبت به فضای واقعی دارند و چه بسا کاربران در این فضا، رویکردهایی متفاوت از فضای واقعی دنبال کنند؛ یعنی کارهایی را انجام دهند که در دنیای واقعی انجام نمیدهند و یا مسائلی را اظهار کنند که در دنیای غیرمجازی نمی گویند. در ایمیلها ممکن است اطلاعات خصوصی درباره صاحب ایمیل و همچنین اشخاصی که با او در ارتباط بودهاند وجود داشته باشد که انتشار آن به شهرت فرد صدمه بزند. این مسئله تنها محدود به ایمیل نبوده و نسبت به کلیه حساب هایی که محتوای آنها برای اشخاص جنبه محرمانه و خصوصی دارند، صادق است؛ برای نمونه، میتوان حسابهای تلگرام، اینستاگرام، توییتر و حتی حسابهای ابلاغ الکترونیکی قضایی را در این دسته قرارداد. شرکتهای ارائهدهنده خدمات حساب مجازی با تجویز انتقال حساب در قالب وصیت ممکن است سبب لطمه به شهرت اشخاص و بدنامی آنها گردند که نهایتاً باعث مسئول شناخته شدن آنها نیز گردد.
سیاست اولیه و پیش فرض برخی شرکتها مانند فیس بوک76، گوگل77 و پرما78 در برخورد با این مسئله، اهمیت به حریم خصوصی کاربران متوفی است و دراین راستا به توافقی استناد میکنند که برمبنای حفاظت از حریم خصوصی کاربر موردِقبول وی واقع گردیده است. حتی برخی از شرکت ها مانند یاهو پا را فراتر نهاده و به بهانه اطمینان از عدم تضییع حریم خصوصی کاربر متوفی، به صورت خودکار و بدون در نظر گرفتن خواستههای متوفی، اقدام به حذف حساب کاربر متوفی خواهند کرد.79
سیاست شرکت ها در حفاظت از حریم خصوصی حاشیه امنی برای حریم خصوصی کاربر متوفی و اشخاص ثالثی که با او در ارتباط بودهاند ایجاد میکند؛ اما محل اشکال اینجاست که این رویه، حق مالکیت افراد بر اطلاعات حساب شان را که ملک آنها شمرده می شود، مخدوش میسازند؛ چنانکه برخی از آن به عنوان نوعی تصادم و درگیری میان حریم خصوصی و مدیریت اموال نام برده اند.80 به باور برخی، این توجیه شرکتها، بیشتر از جهت نگرانی بابت زمان و هزینۀ انتقال حسابها است81؛ زیرا شرکتها باید شخص ذی نفع را شناسایی کنند که مستلزم تشریفات و هزینه است. افزون برآن، دلیل اتخاذ چنین سیاستی، اطمینان دادن به کاربران زنده است که اطلاعات حساب آنها پس از مرگ محفوظ خواهد بود؛ چراکه در اختیار نهادن اطلاعات حسابهای اشخاص به دیگران، باعث زیر سؤال رفتن اعتبار شرکتها و درنتیجه کاهش درآمدهای آنان خواهد شد.
حتی اگر قائل به مشروعیت داشتن نگرانی شرکت ها درخصوص حریم خصوصی اشخاص باشیم، در مقام بررسی عملکرد شرکت ها در احترام به حریم خصوصی کاربران به نتایج چندان روشنی نمی رسیم؛ زیرا تجربه نشان داده که شرکت های ارائه دهنده خدمات حساب های مجازی سوابق چندان روشنی در تکریم به حریم خصوصی اشخاص ندارند؛ چنانکه در سال ٢٠١٤ هکرها موفق به دستیابی به ٥٠٠ میلیون حساب یاهو شدند و البته یاهو نیز تا سال ٢٠١٦ به مدت دو سال این موضوع را مخفی کرده بود. در سال ۲۰۱۸ نیز اطلاعات ٢/٥٢ میلیون کاربر گوگل پلاس از قبیل آدرس ایمیل، شغل و سن آنها به دلیل باگ امنیتی شرکت گوگل افشا شد.82
گذشته از آن، سیاست شرکت ها فاقد تعهد واقعی برای حفاظت از حریم خصوصی کاربران در طول مدت زندگی و یا پس از مرگ است. سهل انگاری آنها در حفاظت از اطلاعات حساب ها و درنتیجه آمار بالای هک حساب ها، نشانگر این است که شرکت ها عملاً در حفاظت از حریم خصوصی کاربران ناتوان بوده اند. همچنین هیچ تضمینی وجود ندارد که شرکت ها اقدام به از بین بردن حساب پس از مرگ کاربر کنند، چنانکه در پرونده الس ورث پس از حکم دادگاه کاملاً مشخص شد که یاهو علی رغم ادعای حذف حساب های کاربران متوفی، هنوز آن حساب را حذف نکرده بود.83
با این حال، حریم خصوصی دو گروه ممکن است در اجرای وصیت حساب های مجازی خلل وارد کند: ۱- حریم خصوصی کاربر متوفی ۲- حریم خصوصی سایر کاربران مرتبط با کاربر متوفی (کاربران ثالث). درخصوص حریم خصوصی خود کاربر، با اینکه مرگ عاملی برای از بین رفتن حق حریم خصوصی کاربر متوفی و استیلا بر آن نمی شود؛ ولی از نکته مهمی نیز نباید غافل شد؛ اینکه وصیت یک عمل حقوقی بوده و ماهیتی ارادی دارد. کاربر با انجام وصیت، درواقع به طور ضمنی به نقض و ورود به حریم خصوصی خویش رضایت داده است و چه بسا کاربر که قبل از فوت به موضوع دسترسی به حساب خویش توسط دیگری واقف است، اقدام به حذف و یا انتقال و یا کنترل اطلاعاتی که برای او جنبه خصوصی و محرمانه داشته، خواهد کرد. لذا برخلاف نهاد ارث که واقعه ای حقوقی بوده و خارج از اراده کاربر صورت می گیرد و در آن باید حریم خصوصی کاربر متوفی را به عنوان مورث در نظر گرفت؛ در نهاد ارادی وصیت، حریم خصوصی کاربر متوفی نمی تواند مانعی برای اجرای وصیت او باشد.
اما وضعیت حریم خصوصی کاربران ثالث متفاوت است؛ زیرا توجه ما باید به این سمت باشد که برخلاف نامه ها یا دفترچه های خاطرات که از سوی یک نفر ثبت می شود و ممکن است صرفاً با حریم خصوص نویسنده مواجه باشیم، بسیاری از ارتباطات مجازی حاوی نوعی ثبت دو طرفه و یا چند طرفه از اطلاعات و ارتباطات است و عملاً علاوه بر حریم خصوصی صاحب حساب، با حریم خصوصی سایر کاربران مرتبط نیز مواجهیم.84 صاحب حساب در طول مدتی که از حساب استفاده می کرده، ممکن است با اشخاص مختلفی در ارتباط بوده باشد و برخی از این ارتباطات حسب مورد حائز درجاتی از محرمانگی می باشند؛ مانند ارتباط وکیل با موکل، پزشک با بیمار و یا روانشناس با مراجعه کننده خویش و غالباً در این ارتباطات، اطلاعاتی رد و بدل خواهد شد که انتقال آن اطلاعات به دست موصی له یا وصی، شاید برخلاف مصلحت اشخاص ثالثی باشد که با کاربر در ارتباط بودهاند و این انتقال مسبوق به رضایت آ نها نبوده است؛ بنابراین باید در برابر وصیت حساب های مجازی به دلیل امکان نقض حریم خصوصی کاربران ثالث ایستاد و چاره اندیشی کرد. به نظر می رسد در چنین مواردی، دادگاه ها میتوانند با استفاده از یک کارشناس موردِوثوق، میزان ارتباط محتوای حساب با حریم خصوصی اشخاص ثالث را مشخص نمایند و دراین راستا، اگر کارشناس و یا هیئت کارشناسان، پس از بررسی کلیه محتوای حساب اعم از گفت وگوهای شخصی، تصاویر، ویدئوها و... نقض حریم خصوصی ثالث را درصورت دسترسی موصی له یا وصی به محتوای حساب، محتمل بدانند، دادگاه حکم به عدم قابلیت اجرای وصیت یا وصایت به دلیل احتمال نقض حریم خصوصی سایر کاربران صادر کند؛ اما درصورتی که کارشناس، کل یا بخشی از محتوا را غیرمرتبط با حقوق حریم خصوصی ثالث در نظر بگیرد، دادگاه میتواند حکم به اجرای وصیت مذکور دهد.
۳-۴- مانع سوم: نفع جامعه
زندگی مجازی مانند زندگی واقعی میتواند منعکسکننده وقایع زمان بوده و منبع خوبی برای آیندگان باشد؛ خصوصاً آنکه در آینده منابع پژوهشی دستخوش تحولات زیادی خواهند شد و قطعاً صفحات مجازی دراین زمینه نقش بسیار مهمی ایفا خواهند کرد.85 بر همین اساس، پیشبینی شده که مورخان آینده به جمعآوری و بایگانی اینگونه حسابها بپردازند.86 انتشار عمومی محتویات حسابها، پس از سپری شدن مدت زمان نسبتاً طولانی از مرگ صاحب آن که دیگر حساسیتهای حریم خصوصی خاتمه یافته، میتواند اطلاعات تاریخی فراوانی از عصر کنونی در اختیار آیندگان قرار دهند.87
با این حال نهاد وصیت حساب های مجازی، اگرچه میتواند مانعی برای شرکتهای ارائهدهنده حساب در بستن حساب و از بین بردن اطلاعات درون آن ایجاد کند؛ اما گاهی ممکن است در اثر وصیت (تملیکی یا عهدی) حساب ها، جامعه از آثار و فواید آن، محروم شود. برای نمونه، اگر صاحب حساب، در قالب وصیت عهدی، شخصی را مأمور به بستن حساب و یا از بین بردن اطلاعات حساب کند، حساب و اطلاعات آن برای همیشه از بین رفته و دور از دسترس جامعه قرار خواهد گرفت. همچنین در فرضی که اطلاعات مجازی در اثر وصیت تملیکی در اختیار کاربری قرار گیرد، چه تضمینی بر بقای این اطلاعات و انتفاع آیندگان از آن وجود دارد؟ درنتیجه جهت انتفاع جامعه، چاره اندیشی در مقابل چنین وصیتهایی، ضروری به نظر میرسد.
به نظر میرسد درخصوص وصیت اطلاعات مجازی، همانگونه که در وصیت حقوق مادی آثار ادبی و هنری نیز چنین مسئلهای مطرح شده، بتوان دو نوع حق را تصور کرد.88 یکی برای کاربر حساب به عنوان مالک اطلاعات مجازی و دیگری برای جامعه. در فرضی که کاربر، در اثر وصیت عهدی، از وصی، از بین بردن و حذف اطلاعات درون حساب را بخواهد و یا موصیله تصمیم به از بین بردن این گونه اطلاعات کند، درواقع آنها حق مختص به کاربر را که در اثر وصیت به آنها رسیده، موردِتصرف قرار دادهاند. چنین حقی، حق مسلم کاربر است که به تجویز ماده ۳۰ قانون مدنی، حق هرگونه تصرف و انتفاع در مال را به وی به عنوان مالک اعطا میکند و نمیتوان مانع هیچگونه تصرفی در این بخش از حق کاربر شد.
باوجوداین، مهم تر از حق کاربر، حق جامعه است که کلیه تصرفات کاربر باید با رعایت آن انجام گیرد و حذف و از بین بردن اطلاعات، در تعارض مستقیم و انکارناپذیری با حق جامعه قرار خواهد داشت؛ زیرا منافع جامعه اقتضا میکند که اطلاعات حساب از بین نرود. همان گونه که فرانتس کافکا89 به دوست و وکیل خود، مکس براد90 ، دستور داد تا پس از مرگش هر آنچه که از وی باقی مانده اعم از نامهها، دستنویسها، دفاتر خاطرات و... را بسوزاند. با مرگ کافکا، براد از انجام خواستههای کافکا سرباز زد و در مقابل، کلیه آثار وی را منتشر نمود و شهرت کنونی کافکا به دلیل تصمیم براد جهت عدم انجام وصیت وی میباشد.91 حتی بازماندگان کافکا نیز هیچگاه علیه براد به دلیل تخطی وی اقامه دعوا نکردند و نسل کنونی نیز نه تنها براد را بابت عدم انجام تقاضای کافکا سرزنش نمیکند بلکه به نوعی حتی قدردان نقش وی در حفظ آثار ارزشمند کافکا و انتقال آن به آیندگان میباشد. مشابه همین اتفاق نسبت به نامههای ارنست همینگوی رخ داد. همینگوی در سال ۱۹۸۱ طی یک وصیتنامه از همسرش خواسته بود تا هیچگاه نامههایش را منتشر نکند؛ اما همسرش بیست سال پس از خودکشی همینگوی، اما همسرش بیست سال پس از خودکشی همینگوی، ۰۰۶ نامه از او را منتشر کرد.92 این عمل او اگرچه به لحاظ اخلاقی قابل نقد است؛ اما از سوی جامعه به دلیل انتقال میراث گرانبهای همینگوی به نسل کنونی و معرفی جوانب مختلفی از زندگی شخصی او قابل تقدیر است. عدم پیگرد قانونی این اشخاص در عدم انجام وظیفه امانتداری نسبت به وصیتهای کافکا و همینگوی حاکی از وجود یک حق انکارناپذیر و مسلم برای جامعه است. مشابه چنین حقی، درخصوص اموال فکری نیز موردِشناسایی قرارگرفته است به گونه ای که گفته شده، پس از فوت صاحب اثر، آن دسته از آثاری که دارای منافع عمومی فراوانی برای جامعه است، موردِانتشار قرار گرفته و در دسترس جامعه قرار گیرد و اگر وراث صاحب اثر از اعمال حقوق خود خودداری کنند، مقامات صالح موظف به انجام اقدامات قانونی جهت انتفاع جامعه خواهند بود.93 دراین راستا نمیتوان حق جامعه را بر حساب و اطلاعات مجازی زیر سؤال برد و باید به دنبال یک مسیر قانونی جهت برخورداری و انتفاع کامل جامعه از چنین حقی باشیم. به عنوان یک پیشنهاد میتوان از ملاک ماده واحده قانون اصلاح ماده ۱۲ قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مصوب ۱۳۸۹، استفاده کرد. این ماده در راستای تکریم به حق جامعه مقرر میدارد که پس از منقضی شدن مدت زمان حمایت قانونی از آثار موضوع این قانون (۵۰ سال)، اثر مزبور به منظور استفادۀ عمومی، در دسترس وزارت فرهنگ و ارشاد قرار گیرد. باتوجه به شباهتهای نسبی موجود، میتوان همین موضع را درخصوص حسابهای مجازی اتخاذ کرد؛ به نحوی که پس از سپری شدن مدت زمان خاصی که عرفاً مسئله حریم خصوصی متوفی کمرنگ شده باشد، آن را در اختیار آیندگان قرار داد. ضروری است؛ شرکتها امکاناتی را فراهم آورند تا درصورت بسته شدن حسابها و یا از بین رفتن اطلاعات توسط وصی و یا موصیله، آن دسته از اطلاعاتی که متعلق حق جامعه میباشد، محفوظ مانده و در اختیار نسلهای آتی قرار گیرد.
نتیجه
برای تصمیمگیری درخصوص سرنوشت حسابهای مجازی و محتوای موجود در آنها ، باید تلاش کرد تا میان منافع متعارض اشخاص درگیر در این موضوع آشتی برقرار ساخت. در این مسئله، علاوه بر حقوق خود کاربر، باید منافع شرکت های سازنده حساب، حریم خصوصی اشخاص ثالث و نهایتاً، منافع جامعه نیز در نظر گرفته شود. امروزه، خلأ قانونی موجود در بسیاری از نظامهای قانونگذاری، سبب شده تا شرکت های سازنده حساب، بتوانند ارادة خویش را بر کاربران تحمیل کرده و سرنوشت حساب را آنگونه که می خواهند، مشخص سازند.
به هر صورت، برای برقراری تعادل میان منافع یادشده، به نظر می رسد در مرحله نخست باید وضعیت مالکیت حسابها مشخص گردد. همان گونه در طول این مقاله گفته شد، با عنایت به اینکه حسابها توسط شرکتهای ارائهدهنده به وجود میآیند و کاربر صرفاً مجوز استفاده از آنها را دارد، شاید بتوان تعلق حساب به شرکت را موجه دانست. درنتیجه، کاربر نمیتواند حساب را به وسیله وصیت تملیکی به شخص دیگر منتقل کند؛ چراکه براساس ماده ۸۴۱ قانون مدنی موصی به باید ملک موصی باشد درحالی که حساب، ملک کاربر نیست؛ اما اطلاعات موجود در حسابها را باید متعلق به کاربر دانست؛ زیرا این اطلاعات توسط شخص کاربر تحصیل و جمعآوری شده و درنتیجه کاربر حق دارد تا نسبت به اطلاعات موجود در حساب وصیت کند.
با این حال، به نظر می رسد در برخی موارد، اجرای تام و تمام وصیت موصی، سبب نقض حریم خصوصی اشخاص ثالث شود. برای نمونه، در فرضی که کاربر، یک روان شناس بوده و سپس کلیه اطلاعات مندرج در ایمیل خویش را پس از مرگ به فرزند خود واگذار می کند، اطلاعات بسیاری از بیماران ممکن است افشا شده و از این طریق، حریم خصوصی آنها نقض شود. از دیگر سو، صرف احتمال نقض حریم خصوصی، نباید سبب شود تا اصل حق موصی له برای دسترسی به حساب موصی نادیده گرفته شود. به نظر می رسد در این فرض، بهترین راه حل، این است که دادگاه یک کارشناس امین و متخصص را جهت تشخیص امکان ورود و یا عدم ورود به حریم خصوصی اشخاص ثالث برگزیند. کارشناس با دقت در جزئیات محتوای حساب و گفت وگوهای شخصی بین کاربر و سایرین، موضوع را بررسی کرده تا اگر تشخیص به امکان لطمه به حریم خصوصی سایرین دهد، دادگاه حکم به عدم اجرای وصیتنامه مذکور به دلیل مغایرت با نظم عمومی و امکان نقض حریم خصوصی کاربران مرتبط با کاربر متوفا صادر کند؛ اما اگر کارشناس موجبی برای نقض حریم خصوصی کاربران نیابد، به نظر می رسد دادگاه بتواند حکم به اجرای وصیتنامه بدهد.
باتوجه به احساس لزوم در پیش گرفتن سیاستهای تقنینی روشن برای تعیین تکلیف وضعیت حساب و اطلاعات مجازی پس از مرگ کاربر، مطلوب است که هرچه زودتر قانونگذاران ما نسبت به این مسئله چارهاندیشی کنند. دراین راستا باید دقت کنند که حقوق کاربر نسبت به محتوای حسابها به عنوان مایملک آنها از یک سو و نیز حریم خصوصی سایر کاربران از سوی دیگر و درنهایت نفع جامعه رعایت شود تا هم حریم خصوصی اشخاص محفوظ بماند و هم کاربر ارادۀ خویش را بر انتقال اطلاعات عملیاتی سازد و هم به گونه ای عمل شود که نفع اقتصادی، اجتماعی و تاریخی جامعه لحاظ شده و منافع احتمالی آیندگان از این حسابها در نظر گرفته شود. سیاستهای محتاطانه و محافظهکارانة حذف و بستن حساب که توسط شرکتها اعمال میشود، ممکن است افراد جامعه را از بسیاری از منافعی که ممکن است از آن برخوردار باشند، محروم سازد. برای نمونه، عکاسان بسیاری عکسهای خود را به وسیله حسابهای مجازی در معرض دیدگان عموم قرار میدهند. در این شرایط احترام به آثار و زحمات عکاسان و نیز منفعت جامعه، عدم حذف حساب پس از مرگ صاحب حساب را اقتضا میکند. درخصوص اطلاعات موجود در حسابهای شخصی نیز میتوان مدت زمانی را در نظر گرفت و پس از انقضای مدت مشخصی که عرفاً دغدغة نقض حریم خصوصی به فراموشی سپرده شده و کماهمیت میشود، اقدام به انتشار مطالب و اطلاعات نمود. همان اندازه که آثار سینمایی میتوانند منعکسکننده حوادث و شرایط زندگی افراد جامعه باشند، محتوای حسابهای مجازی نیز این ظرفیت را دارند که بتوانند به عنوان یک منبع ارزشمند و موثق از اتفاقات کنونی برای نسلهای آینده باشند. قطعاً اگر خود را تنها برای لحظاتی به جای نسلهای آینده فرض کنیم، متوجه ارزش والای این گنجینه عظیم و باارزش خواهیم شد.
1. عباس میرشکاری، «ارث حساب های مجازی»، فصل نامه دانش حقوق مدنی ۲)۱۳۹۷(، ۴۸.
2. Maria Perrone, “What Happens When We Die: Estate Planning of Digital Assets,” Commlaw Conspectu 21(2012): 186.
3. In re Air Crash Near Clarence Center, New York, 798 F. Supp. 2d 481 (W.D.N.Y. 2011).
4.Natalie M. Banta, “Death and privacy in the digital age,” North Carolina Law Review 94(2015): 927.
5.Rebecca G. Cummings, “The Case Against Access to Decedents’ E-mail: Password Protection as an Exercise of the Right to Destroy,” Minnesota Journal of Law, Science and Technology 15(2014): 944-948.
6. Connecticut State
7. (CONN. GEN. STAT. ANN. § 45a-334a(b) (West 2013).
8. “Digital in 2018 in Southern Asia,” Slideshare, Accessed May 21, 2020, https://www.slideshare.net/wearesocial/digital-in-2018-in-southern-asia-86866282.
9. میرشکاری، پیشین، ۵۰.
10. John Conner, “Digital Life After Death: The Issue of Planning for a Person’s Digital Assets After Death,” Texas Tech School of Law Legal Studies Research Paper 3(2011): 303.
11. عباس میرشکاری، پیشین، ۵۰.
12. Evan Carroll and John Romano, your digital afterlife: When Facebook, Flickr and Twitter are your estate, what’s your legacy? (Berkeley: New Riders, 2010), 76.
13. در ارتباط با ارزهای دیجیتال، نویسندگان بر این باور میباشند که تفاوتهای عمده موجود میان ارزهای دیجیتال و حسابهای مجازی موضوع این پژوهش، مانع از آن می شود تا آنها را ملحق به حسابهای مجازی موضوع این پژوهش کنیم؛ برای نمونه، حسابی که این گونه ارزها در آن ذخیره می گردند، نوعی کیف پول مجازی می باشند و ماهیت ارزهای موجود در آن نیز باتوجه به اینکه وسیله پرداخت می باشند، بیشتر شبیه به پول است. افزون برآن، مسئله حریم خصوصی در ارزها، نمود بسیار کمتری نسبت به سایر اطلاعات مجازی دارد. همچنین، در تفاوت اعتبارات مالی موجود در حساب های تجاری و یا مالی با ارزهای دیجیتال میتوان گفت که این گونه اعتبارات، مصرف معین دارند؛ به نحوی که فقط برای خرید محصولات همان سایت قابل استفاده است؛ اما ارزهای دیجیتال اصولاً مصرف معینی نداشته و در هر معاملهای، حتی معاملات غیرالکترونیکی قابل استفاده میباشند. نک:
Max Raskin, “Meet the Bitcoin Millionaires”, BloombergBusinessweek. April, 2013, https://www.bloomberg.com/news/articles/2013-04-10/meet-the-bitcoin-millionaires (Last visited 29 Oct, 2020).
14. Gerry W. Beyer and Naomi Cahn, “Digital Planning: The Future of Elder Law,” National Academy of Elder Law Attorneys journal 1(2013): 137.
15. Pay Pal
16. E. Pay
17. Trust Wallet
18. Sandi S. Varnado, “Your Digital Footprint Left Behind at Death: An Illustration of Technology Leaving the Law Behind,” Louisiana Law Review 3(2014): 731.
19. I tunes
20. Amazon
21. Conner, op.cit., 308.
22. Cristiano Ronaldo
23. Jon Lockett, “Instagram’s biggest earners of 2019- from money magnet Cristiano Ronaldo to highest paid woman Kendall Jenner,” Dec, 2019, https://www.thesun.co.uk/tech/10630771/instagrams- biggest-earners-ronaldo-messi-jenner/last (Last visited 24 Oct, 2020).
24. Tyler G. Tarney, “A Call for Legislation to Permit the Transfer of Digital Assets at Death.” Cap. UL Rev. 40(2012): 783.
25. Noam Kutler, “Protecting your online you: a new approach to handling your online persona after death,” Berkeley Tech 26(2011): 1664.
26. Beyer and Cahn, op.cit., 146.
27. افزون بر تعبیری که در متن، نوشته شد، می توان از تمایز میان دو اصطلاح مال و ملک نیز استفاده کرد. نک: سید حسن امامی، حقوق مدنی، جلد اول (تهران: انتشارات اسلامیه، ۱۳۷۳). درواقع، قطعاً محتوای آن دسته از حساب هایی که ارزش مالی دارند، هم مال بوده و هم ملک کاربر می باشند؛ اما درخصوص حساب هایی که ارزش مالی نمی توان برایشان درنظر گرفت، مانند ایمیل ها ؛ اگرچه مال نیست؛ اما قطعاً ملک کاربر محسوب میشوند؛ درنتیجه می توان محتوای کلیه حساب ها را ملک کاربر دانسته و بخشی از دارایی وی محسوب کرد.
28. Varnado, op.cit., 746.
29. کاظم حسینی حائری، فقه العقود (قم: مجمع الفکر الاسلامی، ١٤٢٣)، ۱۰۷.
30. سید مصطفی محقق داماد، قواعد فقه (تهران: مرکز نشر علوم اسلامی، ۱۴۰۶ ه.ق.)، ۱۲۵.
31. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه (تهران: مکتب المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه،۱۳۸۷ ه.ق.)، ۲۰.؛ سید محمد حسین الغروی الاصفهانی، حاشیه کتاب المکاسب (بیروت: دار المصطفی (ص) لاحیاء التراث، ۱۴۱۹ ه.ق.)، ۳۶۷.
32. آیت الله ابوالقاسم خویی، مصباح الفقاهه (بیروت: انتشارات دارالهادی، ۱۴۱۲)، ۳۴.
33. امامی، پیشین، ۲۶.؛ سید حسین صفایی، دوره مقدماتی حقوق مدنی جلد اول (تهران: انتشارات میزان، ۱۳۹۲)،۱۲۳-۱۲۶.؛ ناصر کاتوزیان، دوره مقدماتی حقوق مدنی: اموال و مالکیت (تهران: انتشارات میزان، ۱۳۹۲)، ۱۰.
34. همانجا.
35. امامی، پیشین، ۴۲.
36. Michael Walker and Victoria Blachly, “Virtual Assets,” Tax Management, Estates, Gifts, and Trusts Journal 36(2011): 2.
37. Cummings, op.cit., 903.
38. “Twitter Terms of service,” Twitter, Accessed May 6, 2020, https://www.twitter.com/en/tos.
39. “Google Terms of Service,” Google, Accessed Apr 24, 2020, https://policies.google.com/terms?hl=en-US
40. “Microsoft Services Agreement,” Microsoft, Accessed Sep 16, 2019, https://www.microsoft.com/en-us/servicesagreement/
41. “Welcome to the Verizon Media Privacy Policy,” Verizon Media, Accessed Apr 6, 2020, https://www.verizonmedia.com/policies/us/en/verizonmedia/terms/otos/index.html
42. سعید حبیبا و مجید حسین زاده، «بررسی فرایند تحصیل ملکیت اموال فکری»، مجله حقوق تطبیقی ۲(۱۳۹۳): ۳۴۹.
43. امامی، پیشین، ۱۳۶.
44. ناصر کاتوزیان، دوره مقدماتی حقوق مدنی: درس هایی از شفعه، وصیت، ارث(تهران: انتشارات میزان، ۱۳۹۷)، ۶۵.
45. همان، ۸۲-۸۶.
46. ماده ۸۴۱ قاون مدنی: موصی به باید ملک موصی باشد و وصیت به مال غیر ولو با اجازه مالک باطل است.
47. سید حسین صفایی و هادی شعبانی کندسری، حقوق مدنی وصیت، ارث، شفعه (تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۷)، ۸۲.
48. سید حسن امامی، حقوق مدنی جلد سوم (تهران: انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۴)، ۱۴۷؛ صفایی و شعبانی کندسری، پیشین، ۱۱۴.
49. کاتوزیان، پیشین، ۱۱۵.
50. صفایی و شعبانی کندسری، پیشین، ۸۴.
51. “Submit a request regarding a deceased user’s account.” Op.cit.
52. Trusted Contact
53. “Inactive account manager” Google, Accessed July 11, 2020, https://www.myaccount.google.com/data-and-personalization.
54. “Twitter Terms of service” op.cit.
55. “Terms of Service” Facebook, Accessed July 31,2020, https://facebook.com/terms.php.
56. Varnado, op.cit., 748.
57. Banta, op.cit., 963.
58. Sherry, “What happens to our facebook accounts when we die-probate versus policy and the fate of social-media assets postmortem,” Pepperdine Law Review 40(2012): 204.
59. مصطفی السان، حقوق فضای مجازی (تهران: انتشارات شهردانش، ۱۳۹۸)، ۳۲.
60. Yannis Bakos, Florencia Marotta-Wurgler, and David R. Trossen. “Does anyone read the fine print? Consumer attention to standard-form contracts.” The Journal of Legal Studies 1(2014): 13.
61. ناصر کاتوزیان، دوره مقدماتی حقوق مدنی اعمال حقوقی، قرارداد- ایقاع (تهران: انتشارات شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۴)، ۴۶.؛ مهدی شهیدی، شروط ضمن عقد (تهران: انتشارات مجد، ۱۳۹۷)، ۵۵.
62. حسین قافی، «ماهیت و میزان اعتبار قرارداد الحاقی»، فصل نامه حقوق اسلامی ۲) ۱۳۸۳): ۶۵-۶۷.
63. کاتوزیان، پیشین، ۱۰۵.
64. سید مصطفی سعادت مصطفوی و علیرضا نور آبادی، «وضعیت معاملات مضطر در حالت سوءاستفاده از اضطرار»، آموزه های حقوقی گواه ۲ (۱۳۹۶): ۱۳۸.
65. کاتوزیان، پیشین، ۱۰۵.
66. Bragg v. Linden Research
67. Second life
سکند لایف و یا زندگی دوم، یک دنیای مجازی سه بعدی است که در سال ۲۰۰۳ در آزمایشگاه شرکت لیندن در ایالات متحده آمریکا، به وجود آمده است. کاربران می توانند پس از نصب نرم افزار آن و پذیرش موافقت نامۀ ارائه شده، توسط شرکت لیندن وارد چنین دنیایی شوند و از مزایای آن بهر ببرند. نک:
“Second life” Accessed July 11, 2020, https://www.Secondlife.com
68. Linden
69. Bragg v. Linden Research, Inc., 487 F. Supp. 2d 593 (E.D. Pa. 2007).
70. Ajemian v. Yahoo!, Inc., 83 Mass. App. Ct. 565, 987 N.E.2d 604 (App. Ct. 2013)
71. Ellsworth
72. Justin
73. In re Estate of Ellsworth, 310 Ill. App. 223, 33 N.E.2d 887 (Ill. App. Ct. 1941).
74. Loren Williams
75. James Pitkin, “Access Denied: A Beaverton Woman’s Fight for Her Dead Son’s Website Ends in a First-of-akind Lawsuit Against Facebook.com” January 24, 2017, http://www.wweek.com/portland/article-6889-access_denied.html (Last visited 26 Oct, 2020).
76. “Terms of Service” Facebook, op. cit
77. “Submit a request regarding a deceased user’s account.” Google. Accessed Apr 19,2020, https://support.google.com/accounts/troubleshooter/6357590?visit_id=637241259060739618-4278674119&hl=en&rd=2
78. “Report a Deceased Person” Perma, accessed June 5, 2020,https://perma.cc/46J9-KYCU
79. “Welcome to the Verizon Media Privacy Policy” op.cit.
80. Molly Wilkens, “Privacy and security during life, access after death: Are they mutually exclusive.” Hastings Law Journal 62(2010): 1055.
81. Chelsea Ray, “Til Death Do Us Part: A Proposal for Handling Digital Assets After Death.” Real Prop. Tr. & Est. LJ 47(2012): 583.
82. Janet Burns, “Google Plus to Shut Down Early After API Bug Fumbles 52 Million Users’ Privacy.” Dec, 2018, https://www.forbes.com/sites/janetwburns/2018/12/10/google-plus-shut-down-early-bug-exposes-data-third-party-developers/#1ab640167c91 (Last visited 8 July, 2020).
83. Evan Carroll and John Romano, op.cit., 46.
84. Sandi S. Varnado, op.cit., 740.
85. Jason Mazzone,. “Facebook's afterlife.” North Carolina Law Review 90(2011): 1659.
86. حتی از هم اکنون نیز، کتابخانه کنگره آمریکا، توییت های عمومی را جهت اطلاع و آگاهی نسل های بعد از دوران کنونی بایگانی می کند. نک:
Kutler, op.cit., 1651.
87. Banta, op.cit. 968.
88. ناهید جوانمرادی و وحید نظری، « وصیت و ارث نسبت به حقوق مادی اثر ادبی و هنری»، فصل نامه پژوهش حقوق خصوصی ۱۶(۱۳۹۵)، ۷۰.
89. Franz Kafka
90. Max Brod
91. Elif Batuman, “Kafka’s Last Trial” Sep, 2010, https://www.nytimes.com/2010/09//26/magazine/26kafka-t.html?pagewanted=all&_r=0 (Last visited 13 July, 2020).
92. Elizabeth Barber, “Franz Kafka: Should we have never known him?” July, 2013, https://www.csmonitor.com/Technology/2013/0703/Franz-Kafka-Should-we-have-never-known-him (Last visited 13 July, 2020).
93. سعید حبیبا و زهرا شاکری، «انتقال قهری اموال فکری»، مجله حقوق تطبیقی ۱(۱۳۸۹)، ۹۶.